! زبان رسانه
چرا زبان رسانه ؟
مدرسه سایبرگ ؛ مدرسه ای درباره ارم سایبرگی ؛ ارم = سرواژه ارتباطات ؛ رسانه؛ معماری دانش و فناوري
پاسخ های من به این که چه لزومی در به کارگیری زبان رسانه هست :
پاسخ نخست: سادهترين پاسخ آن است كه اگر «زبان يك فرد» مجموعهاي است از : واژگان و دستور زبان، ظاهر و صورت اين واژگان و دستور، تن صدا، آهنگ سخن، عاطفه نهفته در واژگان ودستور و... و سيماي شخص، لحن قول او (منصفانه و بي انصافانه بودن، با دقّت يا بي دقّت بودن، كوتاه يا بلندبودن،و...) و دهها مورد ديگر.» ؛ بنابراين به شكلي گستردهتر و بايستهتر، رسانه نيز ناچار است زباني دست كم اين چنيني داشته باشد. به ويژه، بارويكردهاي جهاني و جهاني شدن گريزناپذير رسانهها و محصولات توليد ومعماري شده آنها، زبان رسانه نيازمند «تعريف و تبيين و درك» است.
پاسخ دوم به پرسشي كه مطرح كرديم، آن است كه: « محصولات رسانه ای توليد شده در جهان ــ مانند خبر ؛ گزارش ، مصاحبه ، میزگرد ،نمایش ،مستند،و هرنوع برنامه رسانه ای ــ برآيند دانش و سياست و فرهنگ حاكم برجهان هستند وبه صورت لحظهاي چهره اين دانش و سياست و فرهنگ و محتوا و رويكردها و روش های آن دگرگون ميگردد؛ پس زبان رسانه و زبان محصولات رسانه ای نيز بايد نو نوار گردد و تعريفي جديد بيابد.»
پاسخ سوّم آن كه: «... زبان نه يك وسيله ساخت بشر براي مقاصد علمي و ارتباط با يكديگر به جهات عملي است، بلكه آيينهاي است كه عكس ملك و ملكوت در آن منعكس است... كلمات بيواسطه با ذات اشياء پيوند دارند و صرفاً دستگاهي وضعي نيستند.... زبان انسان را فرا گرفته و تكليف تمام علوم و فلسفه را معين ميكند. » /1
پاسخ چهارم را بزرگ مردي ژرف انديش و تيزبين، مرحوم استاد عباس معارف، كه دوسالي است از ميان ما رفتهاند چنين بيان داشتهاند: «... رسانهها يك ابزار و اسباب ديگري هم به اين انبار بزرگ جهان آوردهاند كه از روي همين اسباب ميتوان فهميد به زودي «انبارگرداني بزرگي» در كار است.» /2
به باور ما رسانه موجود زندهاي است كه توليد آن بايد خلاقانه و هنرمندانه معماري شود. به ويژه براي ما كه اعمال زميني مان ريشه در آسمان داردبايد خمير مايه رسانه مان« حكمت هنري» يا «هنر حكيمانه» باشد؛ يعني:«به جاي كلام و كلمه، آواها» /3 به ميدان بيايند. در چنين باوري «انسان به جايي ميرسد كه ديگر كلمه ندارد و آهنگ معاني راميتواند ابراز كند» /4 اگر گفتيم موسيقي جزء زبان رسانه است به اين دليل بود كه «موسيقي اين جايگاه را دارد» /5 چنان كه مولوي ميگويد:
خشك رودي، خشك چوبي، خشك پوست از كجا ميآيد اين آواز دوست
رسانه، آواز ما نيست، بلكه آواي دوست است كه ما دوباره بازيابي كردهايم.
پاسخ پنجم آن است كه: رسانه در جهان امروز نميتواند يك «روي» داشته باشد و بايد بسيار عميق تنظيم گردد، طوري كه آن را « ورقي فرض كن يك روي در تو يك روي دريار، يا در هر كه هست، آن روي
كه سوي تو بود خواندي، آن روي كه سوي يار است هم بيايد خواندن» / 6
پاسخ ششم ، خیلی کوتاه و دردناک : «ديگران چنين كردهاند» و اگر ما چنين نكنيم از عرصه حذف خواهيم شد.
1ـ شايد همه كساني كه مراسم امضاي قرارداد صلح ميان « ملك حسين » و
« اسحاق رابين » در مرز اردن را مي ديدند و مي شنيدند ، هنوز به خاطر داشته باشند كه رابين سخنانش را ــ که از صدها رادیو تلویزیون پخش می شد ــ با گفتن دو واژه « سلام ـ شلوم » شروع كرد كه با كف زدن هاي بسيار حضار همراه بود !
2ـ لطفاً يك بار ديگر مطلب پيشين را بخوانيد و اندكي در آن تدبر نماييد . اگر اين مسأله، برايتان نكته اي عادي به نظر مي رسد، به اين جمله دقّت كنيد : « هنا اورشليم القدس » ! . . .
اين جمله هنوز هم روزانه از راديو عربي « صداي اسرائيل » ــ كه اميدوارم مجالي نيز براي پرداختن به آن پيدا شود كه
« انديشه كردني » بسيار دارد ــ شنيده مي شود ! اين راديو ی اسرائیلی که تمام آرزويش محو عرب ها در فلسطين وحتي بر روي كره زمين است ، آن گاه كه عرصه رسانه واستفاده از«زبان رسانه»فرامي رسد،اين گونه سخن مي گويد:«اينجا اورشليم ،قدس،است».
همه آن ها كه با الفباي باورها و سياست هاي دولت عبري آشنايي دارند مي دانند كه هيچ كدام از سياستمداران اين رژيم تاكنون حاضر نشده است كه از شهر قدس با نامی غیر از « اورشيلم » ياد كند . حتّي خبرگزاري هاي جهان هم ، همه مي گويند اورشيلم . و به همين سان ، براي ديگر شهرهاي فلسطين اشغالي ، نام هاي صهيونيستي به كار مي برند ـ مانند حبرون به جاي الخليل و . . . . امّا وقتي مي خواهند رسانه شان ، به زبان رسانه اي سخن بگويد ، هر دو اسم را يكسان به كار مي برند. ( آيا مسؤولان راديو
« داوود » ایران نيز حاضرند چنين زباني را به كار گيرند ؟!)
3ـ باز هم بياييد فراتر برويم .
نام جعلي « خليج عرب » را فقط عرب ها پذيرفته اند و بارها در سازمان ملل و از سوي دولت هاي آمريكا و انگليس اعلام شده كه نام تاريخي و رسمي و پذيرفته شده اين خليج ، « خليج فارس » است و در رسانه هاي بين المللي
« انگليسي » و « فارسي » زبان ـ به ويژه رسانه هاي مكتوب ، صوتي ، تصويري ، و اينترنتي آمريكا و انگليس ـ همه جا« خليج فارس » و « Persian Golf » گفته مي شود ( مثلاً در راديوي فارسي صداي آمريكا و بي بي سي ) امّا در برنامه هاي عربي راديو آمريكا همواره و بدون استثنا گفته مي شد : « خليج العربي » !
و شگفت تر آن جا است كه گاه گفته مي شود : « خليجنا العربي » ( = خليج عربيمان ) ؛ كه زبان رسانه اي كاملاً عاطفي شود !
4 ـ. از اين هم فراتر ! عرب ها عبارتي دارند كه مدام در رسانه هاشان تكرار مي شود و آن « وطن العربي » يا « وطننا العربي » است ؛ آيا باورتان ميشود كه راديو عربي آمريكا مي گفت : « وطننا العربي » !
مثلا اگر گزارشی از جهان عرب داشت یا شنونده ای تماس می گرفت ، می گفت : گزارشی یا تماسی داریم از وطن عربیمون ! . . .
امیدوارم دانشجویان درس مدیریت رسانه 2 کارشناسی ارشد بتوانند امروز جزوه درس را دریافت کنند.
مطمئنم با دیدن و مطالعه جزوه خستگی از تنشان درخواهد رفت.
چشم به راه حرف هایتان هستم.
شده تا به حال فکر کنید زبان من یعنی چه ؟
یک لحظه مکث کنید ! . . .
وقتی گفته می شود زبان فلانی گویا است یا فلانی زبان گویای این اندیشه یا تفکر است ، یا زبان فلانی الکن است ، چه چیز هایی مد نظر قرار می گیرد ؟
آیا می توان گفت زبان فارسی یا عربی یا انگلیسی یا . . . مد نظر است ؟
می دانم که می دانید داستان چیز دیگری است ! . . .
باز هم یک لحظه مکث کنید ! . . .
به بارور من و به برداشتي كه پس از سالها كار بارسانه دارم، زبان رسانه مطلقاً نميتواند به معناي «زبان فارسي درست و معيار در صدا و سيما » يا «انگليسي درست در بي بي سي» يا «عربي فصيح در الجزيره» باشد؛
امّا بايسته و شايسته است پيش از ارائه تعريف زبان رسانه، خود رسانه را تعريف كنيم.
شايد بسيار آسان بتوان گفت «هر وسيلهاي كه پيامي را منتقل كند، رسانه است» امّا اين، ساده سازي است و نميتواند ابعاد مختلف رسانه را نشان دهد . اگر هم بگوييم « راديو و تلويزيون و مطبوعات و كتاب و سينما و حتّي اينترنت، رسانه هستند » باز هم بخشي از اين مفهوم را ناديده گرفتهايم و به ويژه فرهنگ
بومي و سنتي و شرقي و حتّي اسلامي خود را ناديده انگاشتهايم. بنابراين، من رسانه را اين گونه تعريف ميكنم:
«رسانه، موجود زندهاي است كه پيامي را از يك پيام ساز
بـه يك پيام گـير ( مخاطب ) مـنتقل ميكند.»
اين انتقال پيام دقيقاً طبق همان فرايندي صورت ميگيرد كه من در تعريف ارتباطات آورده ام . اگر بخواهيم اين دو مفهوم را ـ آن گونه كه واقعاً هست ـ به هم ربط دهيم بايد رسانه را اين گونه باز تعريف كنيم:
«رسانه، موجود زندهاي است كه ارتباطات برقرار ميكند» يا
«رسانه،موجود زندهاي است كه سبب برقراري ارتباطات ميگردد» يا
«رسانه، وسيله برقراري ارتباطات است.»
اگر اين گونه به رسانه نگاه كنيم، نتايج زير گريز ناپذيرند:
1) رسانهها تمام ويژگيهاي موجود زنده رادارا هستند و پا را از صرف برقراري ارتباط و انتقالِ پيام ِپيام ساز فراتر ميگذارند و خود تبديل به «پيام ساز» ميشوند. اين جا است كه:
2) طبق اين ديدگاه، محصول پخش شده از يك رسانه، خود، به رسانه تبديل ميشود. اگر مك لوهان گفت:
The Media is the Message
ما ميگوييم:
The Message is the Media
و ميافزاييم كه:
اين دو همواره به صورت يك جريان پيوسته به همديگر تبديل ميشوند و دايرهاي تشكيل ميدهند كه در هر نقطه كه يكي به پايان برسد، از همان نقطه ديگري شروع ميشود.
3) طبق اين تعريف موارد زير رسانهاند و حتّي براساس ويژگيهاي جهاني امروزين، همه، رسانه جمعي اند:
«راديو، تلويزيون، مطبوعات، كتاب، سينما، رايانه شخصي، نوار، ويدئو، سي دي، دي وي دي، اينترنت، صفحات وب، وبلاگ، رادیو بلاگ ، فتو بلاگ ، ویدیو بلاگ ، پادکست ، تلفنهاي همراه، تريبون، منبر، محراب، مأذنه و مناره، خود اذان، مقام (در فرهنگ ايراني و اسلامي)، گنبد و بقعه،عكس، فيلم، كارتن، پويانمايي، تابلو، بيل بورد (تابلوهاي خياباني)، آرم (نشانه)، ديوار نوشته، بازي (گيم) ، و ... »
با توجّه به مفاهيم و ديدگاههاي جديدي كه مطرح كرديم، تعريفي كه ميخواهم از زبان رسانه ارائه كنم، به گونهاي است كه هم نمايانگر واقعيّتهاي عصر جهاني شده ما است ، هم بيانگر تمام يافتههاي بشر ــ به ويژه در حوزه رسانه و ارتباطات و جامعهشناسي و مردمشناسي و . . . ــ.
من نخستين بار ،حدود دو سال پيش ، اين « موجود زنده» را اين گونه تعريف كردم:
زبان رسانه، «زبان ارتباطي اثر بخش و تأثيرگذار»، به شكل ژرف و دراز مدّت و « ايجاد رابطه عاطفي » ميان مخاطب و رسانه و پيامهاي آن است.
براي بار دوّم نيز آن را در متن نگاشت يك سخنراني اين گونه تكميل كردم:
«زبان رسانه» عبارت است از «مجموعه»اي از اجزاي يك «پيام» رسانهاي كه با هدف «تأثيرگذاري» برمخاطب از يك رسانه ارسال ميشوند. در اين تعريف،زبان به معناي مجموعهاي از واژگان و دستور زبان، جزئي كوچك از زبان رسانه است.
موسيقي، گوينده، مجري، لحن و بيان، و حتّي نوع برنامه (فيلم، سريال، مستند، گفت و گو ، و...) واژگان ودستور زبان به كار رفته در يك پيام، ظاهر و صورت پيام (از نظر گفتاري، شنيداري، ديداري) و در كل، «عاطفه» موجود در پيام، تشكيل ما هيّتي ميدهند كه موجوديّتي رسانهاي مييابد و «زبان رسانه» ناميده ميشود.
به عبارت ديگر، هر پيام رسانهاي كه داراي ويژگيهاي فوق نباشد يا در هر كدام كه ضعف داشته باشد، نميتواند در حوزه زبان رسانه قرار گيرد يا دست كم ميتوان گفت، « زبان رسانه» آن پيام، بسته والكن خواهد بود.
از اين رو، بايد ميان دو مفهوم رسانهاي «زبان رسانه» و «زبان گفتاري در رسانه» تفاوت بنيادي قائل شد:
زبان گفتاري در رسانه Spoken Language in Media يا زبان رسانه یا Media language تفاوت بسيار دارد؛ اوّلي جزئي كوچك، البته پايهاي، از دوّمي است.
و حالا آخرين تعريف را اين گونه بيان ميكنم:
زبان رسانه،«زبانِ اعجازگرِارتباطاتِ» ميان
« رسانهومخاطب» است؛ اين موجود زنده هزاران جزء دارد كه مهم ترين آنها عبارتند از :
زبان معيار گفتاري؛ شامل: واژگان، دستور، ساختار و بافتار(= گفتمان)
آهنگ و نوا(موسيقي)؛
فضا؛ شامل: لوكيشن، دكور، پس زمينه، عمق صحنه، گسترش صحنه، ارتفاع صحنه، پلاتو، زاويه ديد و منظر،
هويّت رسانه نگار (به ويژه گوينده و مجري)؛ شامل: لحن قول (گفتار و گفتمان)، تن صدا، آهنگ سخن، سيماي شخصي و منظررسانهاي، دانش، هنرمندي، خلاقيت، سواد رسانهاي، و مديريت رسانه نگار،
هويّت برنامه؛ شامل: آرم، تيتراژ، اعلان برنامه، شعار، نريشن، ساعت پخش، شبكه پخش،، آنونس برنامه و شبکه ، جینگلزها
قبل و بعد برنامه؛ شامل برنامه قبلي، برنامه بعدي، و به ويژه موسيقي «زمينه ساز» و موسيقي «خاطره ساز»
و . . . .
اگر با من همنوا شده اید ، بیایید چند لحظه مکث کنیم ، و در برنامه هایی که می سازیم فکر کنیم ؛ چند درصد برنامه هایمان زبان الکن دارند ؟ مشکلشان در کدام جزء برنامه است ؟ برای رسا و گویا کردن زبانشان من و تو چه می توانیم کرد ؟ . . .
à برخی مفاهیم تازه را در نوشته های بعدی توضیح می دهم .