چهارشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۴

لزوم به کارگیری زبان رسانه

پاسخ های من به این که چه لزومی در به کارگیری زبان رسانه هست :

پاسخ‌ نخست: ساده‌ترين‌ پاسخ‌ آن‌ است‌ كه‌ اگر «زبان‌ يك‌ فرد» مجموعه‌اي‌ است‌ از : واژگان‌ و دستور زبان‌، ظاهر و صورت‌ اين‌ واژگان‌ و دستور، تن‌ صدا، آهنگ‌ سخن‌، عاطفه نهفته‌ در واژگان‌ ودستور و... و سيماي‌ شخص‌، لحن‌ قول‌ او (منصفانه‌ و بي‌ انصافانه‌ بودن‌، با دقّت‌ يا بي‌ دقّت‌ بودن‌، كوتاه‌ يا بلندبودن‌،و...) و ده‌ها مورد ديگر.» ؛ بنابراين‌ به‌ شكلي‌ گسترده‌تر و بايسته‌تر، رسانه‌ نيز ناچار است‌ زباني‌ دست‌ كم‌ اين‌ چنيني‌ داشته‌ باشد. به‌ ويژه‌، بارويكردهاي‌ جهاني‌ و جهاني‌ شدن‌ گريزناپذير رسانه‌ها و محصولات‌ توليد ومعماري‌ شده آن‌ها، زبان‌ رسانه‌ نيازمند «تعريف‌ و تبيين‌ و درك‌» است‌.

پاسخ‌ دوم به‌ پرسشي‌ كه‌ مطرح‌ كرديم‌، آن‌ است‌ كه‌: « محصولات رسانه ای توليد شده‌ در جهان‌ ــ مانند خبر ؛ گزارش ، مصاحبه ، میزگرد ،نمایش ،مستند،و هرنوع برنامه رسانه ای ــ برآيند دانش‌ و سياست‌ و فرهنگ‌ حاكم‌ برجهان‌ هستند وبه‌ صورت‌ لحظه‌اي‌ چهره اين‌ دانش‌ و سياست‌ و فرهنگ‌ و محتوا و رويكردها و روش های آن‌ دگرگون‌ مي‌گردد؛ پس‌ زبان‌ رسانه و زبان محصولات رسانه ای نيز بايد نو نوار گردد و تعريفي‌ جديد بيابد.»

پاسخ‌ سوّم‌ آن‌ كه‌: «... زبان‌ نه‌ يك‌ وسيله ساخت‌ بشر براي‌ مقاصد علمي‌ و ارتباط‌ با يكديگر به‌ جهات‌ عملي‌ است‌، بلكه‌ آيينه‌اي‌ است‌ كه‌ عكس‌ ملك‌ و ملكوت‌ در آن‌ منعكس‌ است‌... كلمات‌ بي‌واسطه‌ با ذات‌ اشياء پيوند دارند و صرفاً دستگاهي‌ وضعي‌ نيستند.... زبان‌ انسان‌ را فرا گرفته‌ و تكليف‌ تمام‌ علوم‌ و فلسفه‌ را معين‌ مي‌كند. » /1

پاسخ‌ چهارم‌ را بزرگ‌ مردي‌ ژرف‌ انديش‌ و تيزبين‌، مرحوم‌ استاد عباس‌ معارف‌، كه‌ دوسالي‌ است‌ از ميان‌ ما رفته‌اند چنين‌ بيان‌ داشته‌اند: «... رسانه‌ها يك‌ ابزار و اسباب‌ ديگري‌ هم‌ به‌ اين‌ انبار بزرگ‌ جهان‌ آورده‌اند كه‌ از روي‌ همين‌ اسباب‌ مي‌توان‌ فهميد به‌ زودي‌ «انبارگرداني‌ بزرگي‌» در كار است‌.» /2

به‌ باور ما رسانه موجود زنده‌اي‌ است‌ كه‌ توليد آن‌ بايد خلاقانه‌ و هنرمندانه‌ معماري‌ شود. به‌ ويژه‌ براي‌ ما كه‌ اعمال‌ زميني‌ مان‌ ريشه‌ در آسمان‌ داردبايد خمير مايه رسانه مان‌« حكمت‌ هنري‌» يا «هنر حكيمانه‌» باشد؛ يعني‌:«به‌ جاي‌ كلام‌ و كلمه‌، آواها» /3 به‌ ميدان‌ بيايند. در چنين‌ باوري‌ «انسان‌ به‌ جايي‌ مي‌رسد كه‌ ديگر كلمه‌ ندارد و آهنگ‌ معاني‌ رامي‌تواند ابراز كند» /4 اگر گفتيم‌ موسيقي‌ جزء زبان‌ رسانه است‌ به‌ اين‌ دليل‌ بود كه‌ «موسيقي‌ اين‌ جايگاه‌ را دارد» /5 چنان‌ كه‌ مولوي‌ مي‌گويد:
خشك‌ رودي‌، خشك‌ چوبي‌، خشك‌ پوست‌ از كجا مي‌آيد اين‌ آواز دوست‌
رسانه، آواز ما نيست‌، بلكه‌ آواي‌ دوست‌ است‌ كه‌ ما دوباره‌ بازيابي‌ كرده‌ايم‌.

پاسخ‌ پنجم‌ آن‌ است‌ كه‌: رسانه در جهان‌ امروز نمي‌تواند يك‌ «روي‌» داشته‌ باشد و بايد بسيار عميق‌ تنظيم‌ گردد، طوري‌ كه‌ آن‌ را « ورقي‌ فرض‌ كن‌ يك‌ روي‌ در تو يك‌ روي‌ دريار، يا در هر كه‌ هست‌، آن‌ روي‌
كه‌ سوي‌ تو بود خواندي‌، آن‌ روي‌ كه‌ سوي‌ يار است‌ هم‌ بيايد خواندن‌» /
6
پاسخ‌ ششم‌ ، خیلی کوتاه و دردناک : «ديگران‌ چنين‌ كرده‌اند» و اگر ما چنين‌ نكنيم‌ از عرصه‌ حذف‌ خواهيم‌ شد.